کتاب امکان – سی کار که به جای دانشگاه رفتن یا مسافرکشی می توان کرد
کتاب امکان درباره سی کاری که به جای دانشگاه رفتن یا مسافرکشی می توان کرد، صحبت میکند. نویسنده این کتاب، علی سخاوتی در توضیح آن میگوید:
هر سال نزدیک به یک میلیون نوجوان هجده ساله در کنکور یا همان آزمون ورودی دانشگاه ها شرکت می کنند. مغز آنها در طی سالها آموزش مادون متوسط شستشو داده شده است تا باور کنند دانشگاه رفتن تنها گزینه آنها در زندگی است. آنها باور کرده اند که اگر دانشگاه نروند زندگیشان تباه می شود و دیگر به درد هیچ کس و هیچ چیز نخواهند خورد.
بیست سال پیش یعنی زمانی که من در آزمون کنکور شرکت کردم و همه هم سن و سالهای من، بدون کوچکترین شکی باور داشتیم که دانشگاه رفتن تنها گزینه ممکن برای ماست. قانون نانوشته ای می گفت که اگر رتبه خوبی برای قبولی در دانشگاه بدست نیاوری، مجبوری سال بعد دوباره برای کنکور درس بخوانی. حتی اگر سال بعد هم قبول نشوی و پسر باشی و مجبور به سربازی رفتن، در حین خدمت سربازی باید برای کنکور بخوانی و کنکور بدهی. باز هم اگر قبول نشدی، بعد از خدمات سربازی. و اینقدر پشت کنکور بمانی و بمانی و بخوانی تا بالاخره قبول بشوی! چاره دیگری نیست!
درست مثل زوج ناباروری که تحت فشارهای اجتماعی و خانوادگی و احساسی باید بچه دار بشوند. اگر این دکتر نشد باید بروند پیش آن دکتر. اگر هم نشد نباید بی خیال بشوند و بروند سراغ زندگیشان. جراحی، رژیم غذایی، دعا، نذر، لقاح مصنوعی، حتی طلاق و تعویض همسر برای رسیدن به هدف، نه تنها جایز است بلکه توصیه هم می شود. کاری نمی شود کرد. گزینه ای به جز بچه دار شدن وجود ندارد. کنکور و دانشگاه هم داستان مشابهی دارد. معلم خصوصی کنکور. آموزشگاه کنکور. کنکورهای آزمایشی. جزوات و کتابهای جور واجور کنکور. تعیین رشته با نرم افزار. مشاور برنامه ریزی کنکور. مهندسی معکوس سؤالات کنکور. هیپنوتیزم. سمینار ان. ال. پی. و خلاصه هر چیزی که کمک کند یک بچه در کنکور قبول بشود، جایز و متداول است. کار دیگری نمی شود کرد. گزینه ای به جز دانشگاه وجود ندارد.
من کتاب امکان را در رد این قانون نانوشته نوشته ام. کتاب امکان حاصل سالها تجربه شخصی خودم و همچنین سالها مطالعه و یادگیری از زندگی و آثار انسانهای بزرگی است که از هزاران سال پیش تا به امروز برای تحقق استعدادها و خلاقیت انسانها، فکر و تلاش کرده اند.
بیست سال پیش کسی نبود که به من و دوستانم راه دیگری به جز دانشگاه رفتن را نشان بدهد. بیست سال پیش دسترسی به اینترنت هم وجود نداشت. بیست سال پیش نطفه انقلاب اطلاعاتی تازه داشت بسته می شد. بیست سال پیش همه ما در یک دوران تاریخی متفاوتی زندگی می کردیم. دوران ماقبل اینترنت. خواهش می کنم این کتاب را برای هر کسی که فکر می کند به جز دانشگاه رفتن یا مسافرکشی گزینه دیگری در زندگی اش ندارد، بفرستید. هزینه ای ندارد.
سی ایده ای که در در این کتاب مطرح کرده ام، فقط برای نوجوانهای هجده ساله نیستند. هر کسی در هر مقطعی از زندگیش می تواند از این ایده ها و یا ایده های مشابه، بهره ببرد. مثلا کسی که با بحران میانسالی مواجه شده است. کسی که کارش را دوست ندارد. کسی که از زندگی کارمندی یا مجردی یا متاهلی خسته شده است. کسی که تازه بازنشسته شده است و نمی داند با بقیه زندگیش چه کار باید بکند. کسی که خرش در گل زندگی گیر کرده است. مادری که تازه مسئولیت نگهداری بچه اش را به دانشگاه سپرده است و وقت آزاد زیادی دارد. نوجوانی که تازه وارد دبیرستان یا حتی دانشگاه شده است. همه آنهایی که توانایی یادگیری دارند می توانند از این ایده ها بهره ببرند.
برای اطلاعات بیشتر به سایت نویسنده مراجعه کنید یا از لینک مستقیم دانلود کنید.
2 دیدگاه برای “کتاب امکان – سی کار که به جای دانشگاه رفتن یا مسافرکشی می توان کرد”
جالب بود.
از نظر اینکه راه حلهایی ارائه میدهد که میتواند جایگزین دانشگاه رفتن باشد، شاید کتاب خوبی باشد اما به نظر من، نویسنده دارای عقاید نادرست و افراطی است! به عنوان مثال در مقدمه کتاب آمده است (نقل قول بدون تغییر):
“تو و امثال تو که قرار است دانشجو بشوید، تنها مشتریان کسب و کار دانشگاه هستید. فرقی نمیکند که دانشگاه پولش را از توبگیرد یا از وزارتخانه مربوطه. فلسفه وجودی دانشگاه تو هستی. تو اگر نباشی دانشگاه نیست. بنابراین دانشگاه تمام تلاشش را میکند که تو به دانشگاه بروی. تا چرخ دانشگاه بچرخد. چرخی که در بهترین حالت، خودش را تولید میکند. یعنی یک استاد دانشگاه دیگر. من نمیگویم که اساتید دانشگاه آدمهای بدی هستند. ولی این همه وقت و هزینه و برو بیا برای اینکه دانشگاه، استاد دانشگاه تربیت کند؟ نه جدی؟!”
واضح است که نویسنده کتاب، درک نادرست و ناکافی از فلسفه علم آموزی و دانشگاه دارد. اینکه امروز دانشگاههای ما دچار آسیب هستند، جای شک ندارد اما زیر سؤال بردن فلسفه وجودی دانشگاه نشان دهنده عدم وجود اطلاعات کافی است.
اولاً کار دانشگاه تربیت کردن استاد دانشگاه نیست! به باور نویسنده، یک دانشجو در حد اعلای خود (به قول ایشان در بهترین حالت) تبدیل به یک استاد دانشگاه میشود. این باور نادرستی است. دانشجوی خوب، علم را می آموزد تا بعداً با پژوهش آن را تبدیل به فناوری (تکنولوژی) کند. نه اینکه فقط علم را فرا بگیرد!!! تمام فناوری هایی که نویسنده با آب و تاب از آن سخن میگوید، (حتی همین اینترنت که به قول ایشان جواب همه ی سؤالها در آن هست، پس نیازی به دانشگاه رفتن نیست!) در آشپزخانه منازل تولید نشده اند، بلکه یا در دانشگاه توسط دانشجویان و اساتید، یا توسط فارغ التحصیلان دانشگاه تولید شده اند.
ثانیاً اینکه دانشگاههای ما امروز از کارکرد اصلی خود منحرف شده اند، تا حدی صحیح است ولی هنوز هم در کشور ما فناوری تولید میشود. به نظر من بهتر است به جای ترغیب به دانشگاه نرفتن، اصول صحیح کسب علم را آموزش دهیم نه اینکه به کل آن را تحریم کنیم!
مطالب زیاد است ولی وقت و حوصله تایپ را ندارم. در مجموع، مطالعه کتاب برای دریافت نظرات نویسنده از کارهای جایگزین، بد نیست ولی لطفاً اسیر عقاید افراطی و نادرست آن نشوید.